این هفته در منزل خانواده طریقت، هنرمندان هم محلی
کتابی میگشائیم، صفحهای میآید که "رهنما" اینگونه نگاشته است. دلیل آن که زاد راه خود را با مدد جستن از موسیقی اصیل خودمان انتخاب کردیم از این جهت است که ردیفهای موسیقی اصیل ایرانی واجد آنچنان راز و رمزهای نهفته و شگفتآوری هست که هنوز پس از سالیان متمادی کسی موفق به کشف آن نشده و این راز همچنان برای ملت ما، بالاخص موسیقیدانان میهن ما نامکشوف و دست نایافتنی باقی مانده است و آنچه که از این ردیف تا به حال برای ما روشن شده این است که این دستگاهها چنان معصومیت و روحانیتی دارند که نوازندگان با ایمان با اتکاء به آن و از طریق نواختن در چارچوب آن میتوانند خود را به خالق یگانه خود نزدیک کنند و از این راه به آرامش روح خود نایل آیند. کمی تامل کنید، آیا این قداست هنوز در موسیقی ما باقی است؟ آیا میتوان به آینده موسیقی اصیل ایرانی امیدوار بود؟ آیا جوانان جویای هنر پای در راهی مینهند که حفظ موسیقی اصیل را به دنبال داشته باشد و آیا...
برای یافتن قسمتی از پاسخهای خود، میهمان خانواده هنرمند "طریقت" میشویم. آقای عبدالله طریقت(پدر خانواده) سالهاست در راه موسیقی اصیل گام مینهد. چهار پسر دارد که هرکدامشان نوازنده سازی جداگانه هستند. فرزندانشان معتقدند صدای دلنواز ساز پدر، مشوق اصلی آنها در آموختن موسیقی بوده است. در نشستی دوستانه که با این خانواده موسیقی نواز ترتیب دادیم ابتدا آقای طریقت برایمان از گذشتههای خود اینطور تعریف کرد:"موسیقی در خانواده ما تقریبا موروثی است. پسر عمهی من (مرحوم مصطفی نوریانی) از نوازندههای بنام زمان خود بود و کنسرتهایی که با مرحوم قمر میدادند، معروف است و آهنگ فیلم دختر لر را هم برایشان ساختند. من از 9 سالگی شروع به یادگیری ویلن کردم و در طول یادگیری از محضر استادانی چون رضوی، تجویدی، دکتر مسعودیه، مرحوم برومند، شجریان و خوشدل کسب فیض نمودم. سال 42 در مسابقهای دانشآموزی در ایران اول شدم و بعد یک گروه موسیقی دانشجویی تشکیل دادیم و در رادیو فعالیت کردیم. بعد هم در ارکستر فرهنگ و هنر سابق مشغول به کار شدم. در سال 57 موفق به اخذ لیسانس در رشته موسیقی شده و بعد از انقلاب هم شروع به تدریس کردم و بسیار خوشنودم که توانستهام شاگردان خوبی تربیت کنم و خوشحالم که بچههایم توانستهاند با علاقه در راهی بروند که با همراهی دیگر هنرمندان، موسیقی سنتی ما را احیاء نمایند."
میگویند شباهتی است میان فرش و موسیقی ایرانی، در اینباره چه میگوئید؟
بله، البته موسیقی غربی هم مانند فرش ماشینی است. مثلا میگویند سمفونی 40 موتسارت که ارکستر فیلارمونیک برلین مینوازد یا جاهای مختلف هم همان صداها را دارد یعنی دقیقا مانند نقشهای ثابت فرش ماشینی است و یک نوع کپی محسوب میشود در صورتی که فرشهای ایرانی را اگر کنار هم قرار دهید، میبینید گلهای آن مانند هم نیستند، فرشی که بسیار دقیق بافته شده، آهنگهای استاد تجویدی و دیگر استادان خوب است و کسی که بد نواخته، همان فرش را در همان چهارچوب بافته اما نوع بافتن آن فرق کرده و انداره گلبتههایش کم و زیاد شده است.
دستگاههای موسیقی اصیل ایرانی در گذشته قداست و معصومیتی داشته، آیا این قداست همچنان حفظ شده است؟
بیشتر قدما و موسیقیدانان با حالتی عرفانی شروع به نواختن میکردند و اینطور نبود که مانند غربیها، هر کسی و با هر حالتی ساز بنوازد. به هرحال من فکر میکنم هنوز هم افراد با ایمان در مورد موسیقی اصیل همین حالت را دارند و جوانهای ما، آنهایی که موسیقی را دنبال میکنند باید معنویت خود را در مورد آن حفظ نمایند و به دنبال لهو و لعب نباشند.
در منطقه ما وضعیت کلاسهای تدریس موسیقی چگونه است؟
برای جوانان باید مکانهای بیشتر و مناسبتری در نظر گرفت. من خبر دارم که جوانهای این منطقه برای یادگیری موسیقی به فرهنگسرای بهمن میروند. خب اگر در محلههای شمیران جای مناسبی وجود داشته باشد، لزومی ندارد این همه طی طریق کنند.
ساز تخصصی شما چیست؟
پدرم بسیار علاقهمند بود که در رشته ویلن کار کنم که همین کار را کردم و البته در این راه خود را مدیون وی و سپس مدیون مواظبتهای مادرم و همچنین بردباری و مشقت همسرم میدانم.
منطقه یک از لحاظ فرهنگی، چطور منطقهای است؟
اکثر استادان رشتههای مختلف هنر منجمله موسیقی در این محدوده زندگی میکنند. مردمان خوب و فرهنگ دوستی داریم و البته تمام ایران همینطور است. ما در منطقهای با فرهنگ بسیار بالا زندگی میکنیم.
با نشریه "محله ما" چطور کنار میآیید؟
نشریه خوبی دارید، در واقع ابتکاری جدید است و اطلاعات مفیدی به خوانندگان یک محل میدهد. مصاحبههای هنری شما خواندنی است و این را بسیار میپسندم که شما علاوه بر هنرمندان معروف سراغ جوانهای با استعداد و هنرجو هم میروید. چرا که آینده ایران در دستان همین جوانها رقم میخورد.
علی طریقت، بزرگترین پسر خانواده و نوازنده سهتار است. او معتقد است از کودکی صدای ساز پدر نوازشگر گوشهایش بوده و ویلن پدر همیشه همراهیش کرده است.
او 25 سال سن دارد، ازدواج کرده و از سال 68 به طور جدی موسیقی را دنبال نموده است. از زبان خود او میشنویم که: نزد استاد ترابی به یادگیری سهتار مشغول شدم و با کمک ایشان در گروههای مختلفی فعالیت کردم. سبک استاد عبادی را در محضر استاد محمد موسوی(نوازنده معروف نی) فرا گرفته و سپس مضرابهای خاص استاد جلال ذوالفنون را از محضر ایشان کسب کردم.
در چه گروههای موسیقی فعالیت دارید؟
سال گذشته در گروه همایون در جشنوارههای متعددی شرکت نمودم و ازجمله گروههایی که سرپرستی کردهام، نغمه است که تا بهحال سه اجرا داشتهایم.
شما که مدرس موسیقی در فرهنگسرای بهمن هستید، وضعیت تدریس در اینگونه فرهنگسراها و همچنین تدریس خصوصی را چگونه ارزیابی میکنید؟
الان در فرهنگسرای ما خیلی از موسیقی استقبال میشود و فکر میکنم کلاسهای موسیقی بیشترین ثبتنام را در این مراکز فرهنگی دارند. منطقه ما نیز که پر از مربی و نوازنده است در نقاط مختلف و بخصوص در این منطقه، متاسفانه بعضیها جوانها را فریب میدهند. مثلا با آهنگهای شاد و تیپهای مطربی به عنوان مدرس موسیقی در قالب کلاسهای تدریس، جوانها را به سمت موسیقی مبتذل میکشانند.
محمد طریقت، فرزند دوم خانواده دانشجوی سال اول ادبیات و زبان انگلیسی است، وی از سال 69 جذب موسیقی شده و نوزده سال سن دارد. سازهای تخصصیش دف و سنتور است و به قول برادرهایش دو سازی را انتخاب کرده که بیشترین سر و صدا را دارند، اما خود محمد بسیار کم صحبت و محجوب است. سنتور را نزد استاد رضا شفیعیان و دف را در محضر استاد احمد خاک طینت میآموزد.
محمد میگوید: سنتور سازی است ایرانی که با مضراب نواخته میشود و من از کودکی علاقه عجیبی به این ساز داشتهام.
چرا دف مینوازی؟
چون با دف احساس راحتی میکنم.
اگر پدر شما موسیقیدان نبود، آیا دنبال موسیقی میرفتید؟
فکر نمیکنم، چون موسیقی باید در خون آدم باشد.
امیرحسین پسر دیگر خانواده طریقت، تمبک مینوازد و گاهگداری هم با ویلن زمزمهای میکند. سال سوم رشته ریاضی است و پانزده سال سن دارد. میگوید از سال 70 نزد استاد فرهمندبافی به این ساز ضربی روی آورده است.
از او میپرسم، تنبک درست است یا تمبک؟
هردو تلفظ صحیح است. تمبک از دو جز تم و بک ساخته شده است، تم در موسیقی معنی واضحی دارد و بک هم به پنجهای گفته میشود که به کنار پوست نواخته میشود.
شما در چه گروهی تنبک میزنید؟
در واقع من کوچکترین عضو گروه نغمه هستم.
ویلن را در کجا یاد میگیرید؟
پیش پدرم.
خاطرهای از زندگیتان برای خوانندهها تعریف کنید؟
وقتی در گروه نغمه مشغول تمرین هستیم، گاهگداری به عمد و از سر شوخی ریتم گروه را به هم میزنم و کاسه کوزه بچهها را خراب میکنم که سر و صدای همه در میآید اما بهترین خاطرهام قبولی در هنرستان است و همینطور قبولی برادرم در دانشگاه.
قشنگترین آرزوی شما چیست؟
...دلم میخواهد تمام تنبکهای سوخته(نقاشی شده) استاد حلمی که سازنده تنبک است، مال من باشد.
غژک یعنی چه؟
غژک و قیچک نوعی ساز ایرانی شبیه به کمانچه است که بیشتر در سیستان و بلوچستان رواج دارد.
حالا به میلاد که کوچکترین عضو خانواده است میرسیم. میلاد امسال به کلاس دوم ابتدایی میرود. مثل دیگر برادرهایش بسیار صمیمی و محجوب است. قبل از مصاحبه برایمان پیانو مینوازد. پدرش میگوید تمام نتهای موسیقی را میداند و به تازگی نواختن پیانو را آغاز کرده است.
به جز درس و موسیقی، حالا که تابستان هم هست چکار دیگری میکنی؟
داستانهای کوتاه مینویسم.
داستانهایت را میخواهی چکار کنی؟
در روزنامه آفتابگردان چاپ کنم.
آقا میلاد، میگویند آب وقتی سربالا میرود، قورباغه ابوعطا میخونه؟ شما میدانید یعنی چه؟
آب هیچوقت سربالا نمیرود و قورباغه هم هیچوقت نمیتواند ابوعطا بخواند.
ابوعطا یعنی چه؟
یکی از دستگاههای موسیقی است.
پس تکلیف این ضربالمثل چه میشود؟
قورباغه فقط قورقور میکند که اصلا مثل ابوعطا که شنیدنی و قشنگ است، شنیدنی نیست.