X

تازه‌های موسیقی طریقت

به مجله‌ موسیقی طریقت خوش‌آمدید. در این صفحه از آخرین اخبار و تازه‌های محمد طریقت مطلع می‌شوید.
جدید‌ترین آثار، کنسرت‌ها، مصاحبه‌ها و ... به اطلاع شما می‌رسد.

23اردیبهشت

هنری رو به زوال

ساز همچون کالبدی است بی جان که به دست سازنده‌ی خود خلق شده و در انتظار دم مسیحایی است که توسّط نوازنده لب به سخن گشاید.

خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست                       از کجا می‌آید این آوای دوست

با نگاهی گذرا به سیر تحوّل ساختار ادوات موسیقی این نکته آشکار است که وجود نوازندگان و سازندگان در کنار یکدیگر به عنوان عواملی جدایی‌ناپذیر محسوب می‌شوند که جدا فرض کردن و یا ارجح دانستن هر یک از آن‌ها امری محال و غیر ممکن است. وابستگی این دو در کنار یکدیگر به قدری است که کوچک‌ترین تغییری در ساختار ساز باعث بروز تغییراتی در شیوه نوازندگی خواهد شد و برعکس. هر چقدر سازها از ساختار صحیح‌‌تری برخوردار باشند، نوای بهتری ایجاد می‌شود، شوق و خلاقیت نوازندگی بیشتر و در نتیجه آسیب‌های کمتری به نوازنده وارد خواهد شد.

بر اساس فرهنگ حاکم بر جامعه، ساز نزد اهالی هنر از گذشته تابه‌حال دارای احترامی خاص بوده و نوازندگان به طور معمول با آن ارتباطی معنوی برقرار می‌کنند که بی شک سازندگان نیز دارای چنین حسی نسبت به تمامی مراحل ساخت ساز هستند. صحّت این موضوع را می‌توان در چهره‌ی سازنده‌ای که ساز خود را پس از سال‌ها دوباره تنظیم می‌کند؛ یافت. گویی که تمامی مراحل ساخت در نظرش آمده، آن‌چنان در مورد خاطراتش در طی آن روزها صحبت می‌کند که انگار از فرزندش می‌گوید و گهگاهی نیز دستی بر سر و روی آن می‌کشد و زخمه‌ای می‌زند تا با نوای آن، خاطراتش زنده شوند. شاید در نظر عوام ساختمان همه‌ی سازها چیزی جز ترکیبی از چوب، پوست، سیم و... نباشد که باعث تولید صدا می‌شود اما با کمی تامل می‌توان مفهوم سختی‌هایی را که سازندگان در زیرزمین‌های تاریک و مملو از خاک اره متحمّل می‌شوند را فقط در مفهومی به نام عشق جستجو کرد. عشق به خلق اثری ماندگار؛ عشق به پاسداری از فرهنگی که از نیاکان به ما رسیده است با محوریت یک شعار مشترک:

اثری نیک بباید به جهان ورنه چه سود           به جهان آمدن و رفتن و از یاد شدن

شاهد این مطلب را می‌توان در سازهای هوهانس آبکاریان معروف به یحیی، که نامش در تاریخ ماندگار شده است، یافت. سازنده‌ای بود که در خانواده‌ای هنرمند در اصفهان متولّد شد. هنر ساخت تار را از پدر خود آموخت و بر اثر راهنمایی‌های وی از شناخت کافی در مورد اصول بسیار مهّم آن هنر شامل: چوب شناسی، ابزارشناسی، نجّاری، رنگ و... آگاهی کامل داشت. با وجود چنین شناخت و مهارتی در ساخت تار امّا هر ساله نوازندگان مطرح و اساتید تار از جمله: میرزاعبدالله، آقا حسینقلی و... را به منزل خود دعوت و از نظرات آنها بهره می‌برد تا هنر خویش را به کمال رساند.  

اما هدف از این نوشتار، سازشناسی و یا بررسی زندگی نوازندگان و سازندگان نیست، بلکه انتقادی است به سازنده‌نماهایی که بدون شناخت کافی از اصول ابتدایی، نام خود را سازنده‌ گذارده، آن هم سازنده‌ی ساز، که با جسم و روح نوازنده در ارتباط‌اند. متاسفانه به دلیل عدم وجود هر گونه نظارت در زمینه‌ی ساخت ساز، هر روز شاهد تولیدات بدون کیفیت در بازار آشفته‌ی هنر ساز سازی ایران هستیم که توسّط هنرجویانی که شناخت کافی ندارند خریداری می‌شوند. امّا این موضوع  قابل حل است؛ اگر با استاد خود مشورت کنند و او نیز از اطّلاعات کافی برخوردار باشد و بدون غرض هنرجویش را راهنمایی کند. موضوع نگران کننده زمانی  است که آموزش دهنده (نه مدرس ساز)؛ خود سازنده‌ای نا آگاه و یا فروشنده‌ی ساز باشد.

حال با تحقیق و بررسی یکی از آلات موسیقی به صراحت می‌توانیم بیان کنیم که برخی از سازندگان، امانت‌داران خوبی برای این میراث کهن نبوده‌اند و به ساز دف که ریشه در تاریخ موسیقی این مرز‌و‌بوم دارد به راحتی تیشه زده‌اند که فقط اسمی از دف با اجزایی نمادین باقی مانده است.

نگاهی کوتاه به ساختمان دف کردستان:

کمانه یا کلاف: بدنه‌ی چوبی قاب مانند که ازجنس چوب درختانی مانند: بید، چنار، نارنج، ون، افرا و توت است، با عرضی بین 5 تا 5/5 و در مواردی هم تا 7 سانتی‌متر و قطر دایره‌‌ی آن حدوداً 50 تا 57 سانتی‌متر است و البته معمولا برای کودکان و نوجوانان با ابعادی کوچک‌تر و قطری کمتر از 50 سانتیمتر ساخته می شود (به نقل از حیدر محمدی، سازنده‌ی دف).

شستی یا جای دست: قسمتی از کلاف را به شکل نیم دایره‌ برش می‌دهند که محل در دست گرفتن دف است. نقش نیم‌دایره دراین قسمت از دف به قدری مهّم است که سازنده می‌باید نهایت دقّت را به‌کار برد تا مانع آسیب رساندن به دست نوازنده شود.

آوازه‌ی دف: لبه‌ی داخلی کلاف را تقریباً از قسمتی که انحنای شستی وجود دارد به صورت شیب‌دار به سمت جایگاه پوست، تراش می‌دهند. این عمل در تمام داخل دایره انجام می‌شود. ضخامت دو طرف کلاف مشابه نیست. قسمتی که گل‌میخ‌ها قرار دارند بین 1 تا 1/5 سانتی‌متر و قسمتی که پوست قرار دارد، 0/3 میلی‌متر است.

انواع پوست:

پوست طبیعی: انواع پوست‌ها بر اساس صدادهی آن‌ها از صدای زیر به بم شامل: ماهی، بز، آهو، میش، گوسفند، گوساله و شتر است که صدای پوست‌های طبیعی در شرایط مختلف آب‌و‌هوا تغییر می‌کند. بر اثر گرما، پوست کشیده‌تر و به اصطلاح سفت‌تر و بر اثر سرما و رطوبت، رها و به اصطلاح شل‌تر می‌شود.

پوست مصنوعی: از مواد پلاستیکی تشکیل شده و در شرایط مختلف آب‌و‌هوا ثابت است.

پوست الیافی: از الیاف طبیعی تشکیل شده است.

گل‌میخ: برای نگه‌داشتن پوست بر روی کمانه از پونزهایی که از جنس برنج، مس و یا آهن هستند استفاده می‌شود که در اصطلاح به آن‌ها گل‌میخ می‌گویند. این گل‌میخ‌ها دور تا دور لبه‌ی بیرونی کلاف در محل اتصال پوست کوبیده می‌شوند.

قلّاب فلزی: جنس قلّاب‌ها از آهن یا مس است که در دیواره‌ی داخلی کمانه نصب می‌شوند.

حلقه‌: حلقه‌هایی از جنس برنج، مس و به ندرت آهن به قلّاب‌ها آویزان می‌شوند. ترتیب حلقه‌ها از بالا به صورت تک، تک و جفت می‌باشند.

تسمه یا بند: برای جلوگیری از خستگی مچ در داخل کمانه تسمه‌ای تعبیه می‌شود که نوازندگان به دور مچ دست خود می‌بندند.

وزن دف: دف‌نوازان خانقاهی به منظور اجرای ریتم‌هایی که در آن زمان مرسوم بوده از دف‌های سنگین با کلافی به پهنای 6 تا 7 سانتی‌متر استفاده می‌کردند و برای جلوگیری از خستگی در اجرا‌های طولانی مدّت مجبور به استفاده از تسمه یا بند به دور مچ دست خود می‌شدند. آن‌ها اعتقاد داشتند که هر چه وزن دف سنگین‌تر باشد اجرای تکنیک‌ها به مراتب ساده‌تر خواهد بود. هر دف حدود 2/5 تا 3 کیلوگرم وزن داشته که امروزه به دف‌های خانقاهی معروف هستند. با گذر زمان و خلق تکنیک‌های جدید و ریتم‌های سریع‌تر از گذشته، وزن دف‌ها به حدود 700 گرم تا 1 کیلو‌گرم  نیز تقلیل یافته‌اند که مورد تایید نوازندگان خانقاه نیز قرار گرفته است.

با خروج دف از خانقاه‌ها و معرّفی آن توسّط نوازندگان مطرح، علاقه‌مندان بسیاری جذب این ساز شدند. همین امر باعث شد که آموزش دف‌نوازی از رونق بسیاری برخوردار و روز به روز بر تعداد نوازندگان این ساز افزوده شود. حضور دف در گروه‌های موسیقی بسیار پررنگ شد و بسیاری از  مخاطبین منتظر لحظه‌ای بودند که دف‌نواز شروع به تک‌نوازی کند.

در این میان متغیّر بودن پوست دف همچون سایر سازهای پوستی و در نتیجه تغییر صدای آن تنها مشکلی بود که نوازندگان با آن مواجه بودند که البته راهکارهایی نیز موجود بود. استفاده از دف‌هایی با پوستی کشیده‌تر (محکم‌تر یا سفت‌تر)، استفاده از چندین دف در یک اجرا و استفاده از وسایل گرمایشی همچون: تشک برقی، بخاری و...

با پدید آمدن پوست‌های مصنوعی (پلاستیکی) هر چند که تغییری در ساخت ساز و سرعت آماده سازی آن به‌و‌جود آمد امّا زمینه را برای تغییرات بسیار و غیر ضروری آماده ساخت.

سوال این است که آیا این همه تغییرات برای دف با چنین قدمتی، لازم بوده است؟!

امروزه، به منظور نوآوری و رفع نواقص دف، این ساز تبدیل به شبه دفی با نواقص بسیاری شده؛ سازی با پوستی از جنس پلاستیک، حلقه‌های فانتزی، گل میخ‌های دکوری و جای شستی که فقط یک اسم است و هیچ کاربردی ندارد. نوای دف با چنین ساختاری حتّی مورد پسند عوام نیز نیست. هنر ساخت ساز تبدیل به صنعتی شده که صنعتگران بدون توجّه به آسیب‌های وارده، فقط به تولیدات روزافزون آن فکر می‌کنند. صنعتگرانی که با تبلیغات عوام‌فریبانه‌ همچون به تصویر کشیدن محل سلاخی گوسفندان که باعث برانگیخته شدن احساسات  و ایجاد حس ترحّم نسبت به حیوانات می‌شود، سعی در برتر دانستن پوست مصنوعی نسبت به طبیعی دارند. این افراد به این نکته توجّه نکردند که این حیوانات فقط به خاطر پوستشان کشته نمی‌شوند.

البته این نکته بسیار مهّم است که پوست مصنوعی تغییری در این عرصه ایجاد کرده، بلکه بحث بر این است که چرا روند پیشرفت منفی بوده و دف‌های امروزی کیفیّت گذشته را ندارد؟ چرا سازندگان پس از تثبیت نشان تجاری و جایگاه آن بین مخاطبین، دچار نوعی هم‌بستگی منفی(تولید زیاد و کیفیت پایین) بین تولیدات و کیفیت محصولات خود می‌شوند؟ چرا هر روز شاهد سازی با نشان تجاری جدید اما نواقصی بیشتر از گذشته هستیم؟ مگر غیر از این است که هر تولیدی ‌باید علاوه بر این که نقاط ضعف قبلی را برطرف کند، دارای ویژگی‌های بهتری نیز باشد؟ آسیبی که به طور جدّی بسیاری از نوازندگان در معرض آن قرار می‌گیرند، استفاده از هرگونه مواد شیمیایی غیر استاندارد در پوست‌های پلاستیکی است که موجب بیماری‌های ریوی می‌شوند. سوال اینجاست که برای چنین تولید داخلی و فرهنگی بازهم باید دیگران را مقصر دانست؟! هنری که صنعتی شده و هدفی جز درآمدزایی و کسب شهرتی کاذب را ندارد.
متاسفانه، علاوه بر پوست‌های نامرغوب پلاستیکی، شاهد کلاف‌های نامرغوب نیز هستیم. کلاف‌هایی از جنس ام.‌دی‌.اف، مقوّاهای فشرده، پی‌.وی‌.سی ویا کلاف‌هایی که به قدری باریک هستند و در آن‌ها شستی فقط به عنوان نمادی از جایگاه دست تعبیه شده و هیچ کاربرد دیگری ندارد. اجرای تکنیک‌های دف با چنین کلاف‌هایی بسیار مشکل است. نکته‌ی قابل تامل اینکه، تفکیک جنسیت نیز وارد این هنر شده و شعار تبلیغاتی این‌گونه سازندگان است که دف‌هایی که پهنای کمتری دارند را دف زنانه و دف‌های پهن‌تر را دف مردانه می‌نامند. این تجویزی است که نه تنها در موسیقی که درعرصه‌ی هنر نیز قابل قبول نیست. مثل این است که بگوییم این ویلن یا این قلم نقاشی زنانه و دیگری مردانه است. هدف از باریک شدن کلاف‌های دف را در کم کردن وزن دف می‌دانند بی‌توجه به آن‌که وزن فقط یک مورد از مشخّصه‌های دف است. وزن بیش از حد سبک نیز آسیب‌های خود را در پی دارد و باعث می‌شود تا کنترل دف، اجرای تکنیک‌های حلقه، رها کردن دست، اجرای ریز و... بسیار دشوار شوند.  

نقش گل‌میخ‌ها به عنوان نگهدار پوست روی کلاف است، آیا اکنون که پوست‌ها مصنوعی شده‌اند و با تعداد اندکی میخ برکلاف تثبیت می‌شوند، بهتر نیست که از نواری فلزی شبیه به گل‌میخ که باعث زخم شدن دست نوازندگان است استفاده نشود؟!

در مورد حلقه‌ها نیز به دلیل کاهش وزن دف که در بحث کلاف به آن اشاره شد؛ حلقه‌ها نیز باریک‌تر و سبک‌تر شده‌اند که از حجم صدادهی اجرای حلقه که از تکنیک‌های بسیار مهم دف‌نوازی است، کاسته شده است.

مشکلی که امروزه گریبان‌گیر جامعه‌ی نوازندگان شده این است که هر کسی که دستی بر ساز دارد، خود را سازنده می‌نامد و بدون توجّه به آسیب‌های وارده به هنر و هنرمندان و با چشم‌پوشی از عواقب آن به تولید ادوات بی کیفیت می‌پردازد درحالی‌که بهتر است آن‌ها نظراتشان را با اهل فن در میان گذارند و از تجارب آن‌ها بهره‌مند شوند تا هم به ارتقاع سطح کیفی ساز کمک کنند و هم مانع از بسته شدن کارگاه‌های ساخت ساز و همچنین دلگرمی سازندگان هنرمندانی شوند که سالیان بسیاری را صرف پاسداری از این هنر اصیل کرده‌اند. سازندگان بنامی ‌چون: جلال محمّدی، جمال محمّدی، حبیب‌الله محمّدی، صدیق محمّدی و...که با کوله‌باری از تجربه، به خاطر شرایط موجود دست از کار کشیده‌اند.

شاید بهتر باشد همان‌طور که شوراهایی برای تشخیص و اصلاح اشعار مفاخر ایران در شوراهای ممیّزی وزارت فرهنگ و ارشاد وجود دارند، چنین مراکزی نیز برای نظارت بر سازهای تولید شده و جلوگیری از آسیب‌های جسمی، روحی و آسیب‌های فرهنگی ایجاد و در هر بخش به طور جداگانه از اساتید و سازندگان ساز دعوت شود و از نظرات کارشناسانه و تخصّصی آن‌ها بهره‌ی کافی برده شود؛ مسلما اگر در زمینه‌ی ساخت ساز مباحت آکادمیک مطرح شود شاید در دراز مدت بتوان به نتیجه‌ی مطلوب رسید. ازسویی دیگر از صنعتگران نیز این توقّع می‌رود که با ایجاد تغییرات کلی در ساختار هر سازی، اسم ساز را نیز تغییر دهند. هر سازی دارای ویژگی‌های خاصّی است مثل دف که ذکر آن رفت و در غیر این‌صورت خیالی باطل از ساز است.

 

مقالات مرتبط

لطفاً نظر خود را در این باره بنویسید:


دسته‌بندی‌ها


آرشیو مطالب